روزنامهی کیهان را اگر روزنامه نمیدانید و نمیخوانید به خودتان مربوط است، اما توصیه میکنم سرمقالههایش را حتما بخوانید. فراموشتان که نمیشود؟ امروز هم حسین شریعتمداری یکی دیگر از شاهکارهایش را در کیهان خلق کرده. اینجا میتوانید این یادداشت را بخوانید.
برای اولین بار پس از انقلاب اسلامی، بازار تهران در اعتراض به یک قانون تعطیل شد. کیهان ادعا کرده است این تعطیلی به تحریک دشمنان و دنبالهی داخلی آنها بوده است. و برای اینکه نخواهد مردم و -به قول خودش- مومنین را مورد تهمت قرار دهد، تهدید چماقداران را کمک خوبی دیده است.
رخدادهای این چند روزه، سه نکتهی مهم و دردناک دارد.
1- آنگونه که میگویند، اجرای قانون مالیات بر ارزش افزوده، عین نزدیک شدن به ساختار اقتصادی عادلانه است. یعنی اجرای آن بسیار مهم و حیاتی است. سوالی که از ابتدای تعطیلی بازار اصفهان در اعتراض به اجرای این قانون پرسیدنی شد، این بود که اگر این قانون تا این حد حیاتی و کارساز است، چرا نباید سرمایهگذاری فراوانی برای توضیح و تشریح آن برای مردم و اصناف صورت بگیرد؟
تجربهی چند ساله از روند اجرای خواستههای دولت، نشان داده است که دولت نهم ترجیح میدهد کار درست -دستکم از نظر خودش- را انجام بدهد و به هیچ کسی هم جوابی ندهد و از هیچ کسی هم مشورت نگیرد. و اگر هم در این موارد کسی اعتراضی بکند، بیتوجهی کند یا حداکثر جوابهای سربالا یا سرپایین بدهد.
دولت آقای احمدینژاد اما توجه نکرده است که قانون مالیات بر ارزش افزوده، مستقیما با بازار و اصناف در ارتباط است. و برای اثبات حساسیت موضوع همین قدر کافی است که با تعطیلی چند روزهی بازار، دولت تعهد به عقب انداختن اجرای آن گرفته است. به راستی دولت فکر میکند اگر در مسایل سیاسی و غیر عینی، با یک دستور رهبر انقلاب، همهی سیاسیون ساکت میشوند، دربارهی مسایل اینچنینی هم حق دارد دست به انتحار بزند؟
حسین شریعتمداری بار مسایل پیش آمده را همچون همهی نواقص موجود، به گردن استکبار جهانی! انداخته است. البته نمیتوان منکر شد که بعضی استاد صید کوسه از کم عمقترین آبهای گلآلوده هستند، اما این حرفها جایی ندارد وقتی دولت با سادهاندیشی تمام با قضیه برخورد کرده و سرمایهی اجتماعی را به هیچ گرفته است. مسئول اولین تعطیلی اعتراضآمیز بازار تهران پس از انقلاب اسلامی، دولت و حاکمیت است نه «استکبار جهانی و سرمایهداران مفتخور و حرامخور».
2- یک نکته صرفنظر از ماجرای پیش آمده. در انتهای همان سرمقاله، در چند بند، فایدهها و برتریهای قانون مالیات بر ارزش افزوده آمده است. سوال میکنم. به راستی نباید پیش از ابلاغ قانونها، مخصوصا قانونهایی که تاثیر مستقیم در بخشهایی از جامعه دارد، مردم از آن آگاه باشند؟ سوال میکنم. مردم اگر اعتراض نکنند، یعنی نیازی به آشنایی به قوانین ندارند؟ این درست که این قانون و قانونهای شبیه به آن اولا مربوط به همه نیست و در ثانی همهی آنها که مشمول آن هستند -بالاخره- با آن آشنا میشوند. اما دستکم یک فایده که دارد. چه فایدهای؟ بروید بند بعدی!
حسین شریعتمداری گفته است اگر تحریککنندگان بازار به تعطیلی، هیچ استدلالی برای دفاع از نظر خود ندارند. قبول. اما واقعا اگر این قانون و فایدههای آن برای مردم تشریح شده بود، منِ بیاطلاع از اقتصاد،خیلی راحتتر و بهتر حرفهای امثال حسین شریعتمداری را باور نمیکردیم؟ قبول که پشت پردهی تعطیلی بازار تهران و اصفهان هم سرمایهداران حرامخوار هستند. اما شما چه کردهاید که «مومنین»تان این همه راحت فریب اینها را نخورند؟ خطاب این حرفها به حسین شریعتمداری نیست!
3- در جایگاه دفاع از حاکمیت و دولت زیبا حرف بزنیم؛ و درست حرف بزنیم. بازاریها بالاخره یا گوش به حرف همانهایی هستند که -به نوشتهی آن سرمقاله- دنبالهی دشمنان ایران اسلامی در داخلاند و یا آنقدر بیخبرند که تنها انگیزهشان لابد همرنگی با جماعت است. این چیزی است که شما میگویید. چرا این همه قطعیت؟ چرا بازاریها لزوما یا باید انقلابی باشند و یا ایادی استکبار؟
قبول کنید هر کسی برای منفعت خودش تلاش میکند. شما منفعت ملت را در اجرای این قانون میبینید. بازاریها منفعت خودشان را در این میبینند که -به هر دلیل- تعطیل کنند. چند روز دیگر هم این اعتراض تمام میشود. وزارت بازرگانی و بقیهی نهادها در حال مذاکرهاند. فکر نمیکنم لزومی به انگ زدن و هل دادن و دشمنانه حرف زدن باشد.
دارم به این فکر میکنم که آن دو بند ابتدایی سرمقالهی کیهان جز استفادهی ابزاری از دین چه اسمی میتواند داشته باشد؟
نمیرود
دستم
به کار!
نه!
به هیچ کار!
دیشب با حامد و مهدی و مظاهر رفتیم سینما. البته مهندس فخری هم بعد آمد. به خاطر چند نقدی که دربارهی دعوت خوانده بودم و به خاطر فیلمهایی که در این چند سال، از حاتمیکیا دیده بودم، حس خوبی از دیدن دعوت نداشتم. حتی وقتی بلیت گرفته بودیم و منتظر مهندس فخری بودیم، باز هم اعتراض داشتم که چرا به جای دعوت، فرزند خاک نمایش نمیدهد این سینما تربیت.
حس خوبی نداشتم. شاید بهتر است بگویم حس بدی داشتم. حضور چند شخصیت مشهور در ابتدای فیلم را نمیتوانستم تحمل کنم. آن هم شخصیتهایی که هیچ کارکرد مهمی نداشتند و انگار تنها مشهور بودنشان، آنها را به فیلم کشانده بود. شـ.ریفینیا و مـ.هناز افـ.شار.
فیلم که جلوتر میرفت، یادم رفت که قرار بود زیاد جدیاش نگیرم و تنها در حد سینما آمدن برایش حساب باز کنم. نمیخواهم وارد ریز جزئیات فیلم بشوم. چون چیزی نمیدانم و احساس میکنم همان بند پیشین هم بزرگتر از دهان بوده. فیلم که تمام شد، آمدیم بیرون. داشتیم که نه! بچهها داشتند دربارهی فیلم حرف میزدند. و نظرشان را میگفتند. آقای فخری هم گفت فیلم خوبی بود. و ادامه داد و انتقادی هم از فیلم کرد. و بعد از آن بلافاصله گفت اما البته در مقایسه با فیلم کسانی مثل دهنمکی، بهتر بود به هر حال.
من نمیخواهم مقایسه کنم اصلا. به هیچوجه هم دنبال ارزشگذاری فیلم این و آن نیستم. چون دربارهی فیلم دیدن، خودم را یک حرفهای نمیدانم. اما این آزارم میدهد که کسی بخواهد ابراهیم حاتمی کیا را با مسعود دهنمکی حتی مقایسه کند. نمیتوانم قبول کنم کسی که حاتمی کیا را سینماگر میداند، دهنمکی را هم سینماگر بداند. غیرقابل تحملتر اینکه کسی حاتمی کیا و دهنمکی را فیلمساز انقلاب و دفاع مقدس بداند.
البته باید واقعبین باشیم. بالاخره اینجا ایران است. و کشوری است که اخراجیهای مسعود دهنمکی آنقدر فروش میکند که کارگردانش چنان احساس قدرتی پیدا میکند که در جشنوارهی فیلم فجر داد و بیداد راه بیندازد.
«مسعود دهنمکی دارد با این فیلمهایش، فرهنگ دفاع مقدس را به جامعه برمیگرداند. دارد از دریچهای به دفاع مقدس نگاه میکند که کسی تا امروز این کار را نکرده است». واقعا اینگونه است؟ من هیچ چیز از فیلمسازی نمیدانم. اما این را میدانم که سینمای مسعود دهنمکی و مهمتر از آن، فرهنگ رفتاری مسعود دهنمکی، بیمایهتر و فقیرتر از آن است که جز با جمع کردن همهی مشهوران سینما و بازی کردن با خطوط قرمز-که خودش ادعا میکند رمز موفقیتش بوده است-، بتواند سر پا بایستد.
اگر قرار است حاتمی کیا -آنچنان که بعضی میگویند- فیلمساز ضدجنگ شده باشد، دربارهی دهنمکی باید چه گفت؟ من سوالی دارم. واقعا دهنمکی به دنبال چیست؟ میخواهد همه را به دفاع مقدس خوشبین کند؟ میخواهد بگوید جنگ آنقدرها هم که همه میگویند خشن و بیرحم نبوده است؟ همین؟ جامعهای که روزگاری چارهای جز تحمل افراطهای این آدم نداشته، امروز باید تفریطهایش را تحمل کند.
و البته این را هم یادم نمیرود و اصلا نمیتواند هم یادم برود که شان جامعهی ایرانی همین است که پرفروشترین فیلمهایش اخراجیها باشد و فیلمساز دفاع مقدسش مسعود دهنمکی. جای هیچ اعتراضی نیست.